حدیث پزشکی:
*بهترین افطاری وسحری
پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله وسلم):
خرما چه خوش سحری است .ونیز فرمودند:اگرکسی ازشما روزه بود ،باخرما روزه بگشاید واگر خرما نیافت با آب،چراکه آب پاک کننده معده است
.*تاکید بر خوردن سحری
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم):
خداوند متعال وفرشتگان او براستغفارکنندگان وسحری خوران درسحرگاهان درودمی فرستند.پس بایسته است هرکدامتان سحری بخوریدهرچندباجرعه ای آب باشد.امّا بهترین سحری ها سویق وخرماست.
احادیث پزشکی محمدی ری شهری ج 1
قضای روزه دختر بالغ
سوال:دختری که به سن بلوغ 9 سال قمری رسیده است وبه واسطه ضعف بنیه نمی تواند در ماه رمضان روزه بگیردوبعد از رمضان تا رمضان دیگر نمیتواند قضا کند،حکمش چیست؟
حضرت آیت الله خامنه ای (حفظه الله):
ناتوانی از روزه وقضای آن به مجرد ضعف وعدم قدرت موجب سقوط قضای روزه نمی شود بلکه قضای روزه های ماه رمضان که از وی فوت شده بر وی واجب است
مرحوم آیت الله لنکرانی(رحمه الله):
هروقت توان آن را پیدا کرد باید قضای آن را به جا آورد.
حضرت آیت الله سیستانی(حفظه الله):
ضعف مجوز خوردن روزه نیست مگر اینکه برای اوضررداشته باشدیا حرجی باشد که دراین صورت قضاهروقت بتواندلازم است.
حضرت آیت الله بهجت(حفظه الله):
می تواند قضای آن را درزمانی که توانایی دارد به جا آورد ولوبافاصله یادرروزهای کوتاه سال ولی کفاره ندارد.
مرحوم آیت الله تبریزی(رحمه الله)-حضرت آیت الله صافی گلپایگانی و آیت الله مکارم شیرازی(حفظهما الله):
درفرض سوال باید برای هرروز یک مدطعام(750گرم)گندم وجو و..کفاره بدهد وقضا هم ندارد.
مسائل جدید ازدیدگاه علما ومراجع تقلید ج5 صفحه 91.....تهیه وتنظیم سید محسن محمودی
قال رسول الله صلى الله علیه و آله لکل شیئى زکاة و زکاة الابدان الصیام.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است.
الکافى، ج 4، ص 62، ح 3
فلسفه روزه:
قال الصادق علیه السلام:
انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و الفقیر.
امام صادق علیه السلام فرمود:
خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنى و فقیر) مساوى گردند.
من لا یحضره الفقیه، ج 2 ص 43، ح 1
پایه های اسلام
قال الباقر علیه السلام:
بنى الاسلام على خمسة اشیاء، على الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایه.
امام باقر علیه السلام فرمود:
اسلام بر پنج چیز استوار است، برنماز و زکات حج و روزه و ولایت (رهبرى اسلامى).فروع کافى، ج 4 ص 62، ح 1