ریشه همه خوبی ها
سلام و عرض تبریک به مناسبت میلاد پرخیر وبرکت آقا امام سجاد علیه السلام
نزنید عیدیتون محفوظه ........این روایت قشنگ و نورانی از امام سجاد علیه السلام عیدیه شما خوبه
سید الساجدین امام زین العابدین علیه السلام فرمودند:«رأیت الخیر کله قد اجتمع فی قطع الطمع عمّا فی ایدی الناس»
همه خوبی ها را در بریدن طمع از آنچه در دست مردم است،دیدم.......................(بحارالانوار ج 78)
حال و حوصله توضیح ندارم و برا اینکه مطلب براتون روشن بشه یه نگاهی به چشم وهم چشمی هایی که تو زندگی هامون داریم بندازید متوجه منظور امام سجاد میشید.........
کدومشو انتخاب میکنی شما؟
سلام و عرض ادب وتبریک به مناسبت سالروز ولادت آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام فرمودند:من طلب رَضی االناس بسخط الله وکله الله الی الناس (امالی شیخ صدوق ص 268)
هر که با خشم خدا،خواهان خشنودی مردم باشد،خداوند او را به مردم وامی گذارد.
واما در مورد پاسدار روایتی زیبا از پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم نقل می کنیم که فرمودند:رباط یوم فی سبیل الله خیر من قیام شهر وصیامه(سنن ترمذی)
یک روز مرز بانی در راه خدا از یک ماه شب زنده داری و روزه داری بهتر است.
اسوه حسنه:
شناسنامه پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله وسلم):
نام:محمد،احمد(صلی الله علیه وآله وسلم)
لقب معروف:رسول الله،خاتم النبیّن
کنیه: ابوالقاسم
پدر ومادر:عبدالله،آمنه
وقت ومحل تولد:17ربیع الاول سال 571میلادی،مکه
دوران نبوت:23سال،ازچهل سالگی تا 63سالگی...13سال درمکه و10سال در مدینه...آغاز نبوت 27رجب
وقت ومحل رحلت ومرقد شریف:روز دوشنبه 28صفر سال 11هجرت در مدینه ومرقد شریفش در مدینه
سیره اسوه:(برگرفته از سایت بنیاد آموزش اسلامی)محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) شش سال داشت که مادرش آمنه را نیز از دست داد.
او تا هشت سالگى زیر سرپرستى جدّش عبدالمطّلب بود و پس از مرگ جدّش در خانه عمویش ابوطالب سُکنا گزید.
رفتار و کردار او در خانه ابوطالب، نظر همگان را به سوى خود جلب کرد و دیرى نگذشت که مهرش در دلها جاى گرفت.
او برخلافِ کودکانِ همسالش که موهایى ژولیده و چشمانى آلوده داشتند، مانند بزرگسالان موهایش را مرتّب مى کرد و سر و صورتِ خود را تمیز نگه مى داشت.
او به چیزهاى خوراکى هرگز حریص نبود، کودکان همسالش، چنان که رسم اطفال است، با دستپاچگى و شتابزدگى غذا مى خوردند و گاهى لقمه از دست یکدیگر مى ربودند، ولى او به غذاى اندک اکتفا و از حرص ورزى در غذا خوددارى مى کرد.
در همه احوال، متانت بیش از حدِّ سنّ و سالِ خویش از خود نشان مى داد.
او نه در کودکى و نه در بزرگسالى، هیچ گاه از گرسنگى و تشنگى سخن به زبان نمى آورد.
عموى مهربانش ابوطالب او را همیشه در کنار بستر خود مى خوابانید.
همو گوید: من هرگز کلمهاى دروغ از او نشنیدم و کار ناشایسته و خنده بیجا از او ندیدم..
آن حضرت در سیزده سالگى، ابوطالب را در سفر شام، همراهى کرد.
در همین سفر بود که شخصیّت، عظمت، بزرگوارى و امانتدارى خود را نشان داد.
بیست و پنج سال داشت که با خدیجه دختر خویلد ازدواج کرد.
محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) در میان مردم مکّه به امانتدارى و صداقت مشهور گشت تا آنجا که همه، او را محمّد امین مى خواندند.
در همین سنّ و سال بود که با نصب حجرالاسود و جلوگیرى از فتنه و آشوب قبایلى، کاردانى و تدبیر خویش را ثابت کرد و با شرکت در انجمن جوانمردان مکّه (= حلفالفضول) انسان دوستى خود را به اثبات رساند.
پاکى و درستکارى و پرهیز از شرک و بتپرستى و بىاعتنایى به مظاهر دنیوى و اندیشیدن در نظام آفرینش، او را کاملاً از دیگران متمایز ساخته بود.
آن حضرت در چهل سالگى به پیامبرى برانگیخته شد و دعوتش تا سه سال مخفیانه بود.
پس از این مدّت، به حکم آیه «وَ أَنـْذِرْ عَشیرَتَکَ الاَْقـْرَبینَ»; یعنى: «خویشاوندان نزدیک خود را هشدار ده!»، رسالت خویش را آشکار ساخت و از بستگان خود آغاز کرد و سپس دعوت به توحید و پرهیز از شرک و بتپرستى را به گوشِ مردم رساند.
از همین جا بود که سران قریش، مخالفت با او را آغاز کردند و به آزار آن حضرت پرداختند.
حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) در مدّت سیزده سال در مکّه، با همه آزارها و شکنجه هاى سرمایه داران مشرک مکّه و همدستان آنان، مقاومت کرد و از مواضع الهى خویش هرگز عقب نشینى ننمود.
پس از سیزده سال تبلیغ در مکّه، ناچار به هجرت شد.
پس از هجرت به مدینه زمینه نسبتاً مناسبى براى تبلیغ اسلام فراهم شد، هر چند که در طىّ این ده سال نیز کفّار، مشرکان، منافقان و قبایل یهود، مزاحمت هاى بسیارى براى او ایجاد کردند.
در سال دهم هجرت، پس از انجام مراسم حجّ و ترک مکّه و ابلاغ امامت على بن ابىطالب(علیه السلام) در غدیر خم و اتمام رسالت بزرگ خویش، در بیست و هشت صفر سال یازدهم هجرى، رحلت فرمود.
اخلاق و سیره پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) کاملترین انسان و بزرگ و سالار تمام پیامبران است.
در عظمت آن حضرت همین بس که خداوند متعال در قرآن مجید او را با تعبیر «یا ایّها الرّسول» و «یا ایّها النّبى» مورد خطاب قرار مى دهد و او را به عنوان انسانى الگو براى تمام جهانیان معرّفى مى نماید: «لَقَدْ کانَ لَکُم فی رَسُول اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»; «در] سیره و سخن[ پیامبر خدا براى شما الگوى نیکویى است.»او به حقّ داراى اخلاقى کامل و جامعِ تمام فضایل و کمالات انسانى بود.
خدایش او را چنین مىستاید: «إِنّک لَعَلى خُلُق عَظیم»; «اى پیامبر تو داراى بهترین اخلاق هستى.» «وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»; «اگر تندخو و سخت دل مى بودى مردم از اطرافت پراکنده مى شدند.» از این رو، یکى از مهمترین عوامل پیشرفت اسلام، اخلاق نیکو و برخورد متین و ملایم آن حضرت با مردم بود.
در طول زندگانى او هرگز دیده نشد وقتش را به بطالت بگذراند.
در مقام نیایش همیشه مى گفت: «خدایا از بیکارگى و تنبلى و زبونى به تو پناه مىبرم.»، و مسلمانان را به کار کردن تحریض مى نمود.
او همیشه جانب عدل و انصاف را رعایت مى کرد و در تجارت به دروغ و تدلیس، متوسّل نمى شد و هیچ گاه در معامله سختگیرى نمىکرد و با کسى مجادله و لجاجت نمى نمود و کار خود را به گردن دیگرى نمى انداخت.
او صدق گفتار و اداى امانت را قوام زندگى مى دانست و مىفرمود: این دو در همه تعالیم پیغمبران تأکید و تأیید شده است.
در نظر او همه افراد جامعه، موظّف به مقاومت در برابر ستمکاران هستند و نباید نقش تماشاگر داشته باشند.
مى فرمود: برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم، یارى نما! اصحاب گفتند: معنى یارى کردن مظلوم را دانستیم، ولى ظالم را چگونه یارى کنیم؟ فرمود: دستش را بگیرید تا نتواند به کسى ستم کند!خواننده گرامى! از آنجا که ما در روزگار تباهى اخلاق و غلبه شهوات و آفات به سر مى بریم، .
گرسنگى را بسیار دوست مى داشت و شکیباییش را بر آن مى آزمود.
گاه خود را چندان گرسنه مى داشت که بر شکمش سنگ مى بست تا آزارِ آن را اندکى تخفیف دهد.
در برابر کسانى که او را مى آزردند چنان گذشت مى کرد و بدى را به مِهر پاسخ مى داد که آنان را شرمنده مى ساخت.
هر روز، از کنار کوچه اى که مى گذشت، یهودى اى طشت خاکسترى گرم از بام خانه بر سرش مىریخت و او بى آنکه خشمگین شود، به آرامى رد مى شد و گوشه اى مى ایستاد و پس از پاک کردن سر و رو و لباسش به راه مى افتاد.
روز دیگر با آنکه مى دانست باز این کار تکرار خواهد شد مسیر خود را عوض نمى کرد.
یک روز که از آنجا مى گذشت با کمال تعجّب از طشت خاکستر خبرى نشد! محمّد با لبخند بزرگوارانه اى گفت: رفیق ما امروز به سراغ ما نیامد! گفتند: بیمار است.
گفت: باید به عیادتش رفت.
بیمار در چهره محمّد که به عیادتش آمده بود چنان صمیمیّت و محبّت صادقانه اى احساس کرد که گویى سالها است با وى سابقه دیرین دوستى و آشنایى دارد.
مرد یهودى در برابر چنین چشمه زلال و جوشانى از صفا و مهربانى و خیر، یکباره احساس کرد که روحش شسته شد و لکّه هاى شومِ بدپسندى و آزارپرستى و میل به کجى و خیانت از ضمیرش پاک گردید.
چنان متواضع بود که عرب خودخواه و مغرور و متکبّر را به اعجاب وامى داشت.
زندگىاش، رفتارش و خصوصیّات اخلاقى اش محبّت، قدرت، خلوص، استقامت و بلندى اندیشه و زیبایى روح را الهام مى داد.
سادگى رفتارش و نرمخویى و فروتنىاش از صلابت شخصیّت و جذبه معنویتش نمى کاست.
هر دلى در برابرش به خضوع مى نشست و هر غرورى از شکستن در پاى عظمتِ زیبا و خوبِ او سیراب مى شد.
در هر جمعى برترى او بر همه نمایان بود.» صفات و ویژگیهاى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) از آشکارترین صفات رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) این بود که غرورِ پیروزى او را نمى گرفت، چنان که در بازگشت از نبرد بدر و فتح مکّه نشان داد، و نیز از شکست نا امید نمى شد، همان طور که شکست احد بر وى تأثیر نداشت، بلکه پس از آن به سرعت براى جنگ «حمراءالأسد» آماده شد و نیز نقض پیمان بنى قریظه و پیوستن آنان به سپاه احزاب بر روحیه او تأثیرى نگذاشت، بلکه او را ثابت قدم گردانید.
از صفات دیگر او احتیاط و پرهیز بود که نیروى دشمن را بدین وسیله ارزیابى کرده، براى مقابله با او به تهیّه ابزار و تجهیزات دست مى زد.
حتّى هنگام اقامه نماز نیز احتیاط را از دست نمى داد، بلکه مراقب و هوشیار بود.
صفت دیگر او نرمى همراه با صلابت بود که در شرایط متغیّر جنگى از آن برخوردار بود و به سبب سرعت تغییر این شرایط، دستورها و احکام جدیدى صادر مى کرد.
سرعت در فرماندهى نزد او، براى مقابله با مسائل جدّى، شرطى اساسى بود و به تمرکز فرماندهى، توجّه و تأکید فراوان داشت.
با یاران و قوم خود رفتارى مبتنى بر جذب و اصلاح داشت و روح اعتماد و آرامش را در میان آنها تقویت مى کرد.
به کوچک رحم مىکرد، بزرگ را گرامى مى داشت، یتیم را خشنود کرده و پناه مىداد، به فقیران و مسکینان نیکى و احسان مى کرد، حتّى به حیوانات هم ترحّم مى نمود و از آزار آنها نهى مى کرد.
از مهمترین نمونه هاى انسانیّتِ رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) این بود که آن حضرت نیروهایى را که براى سرایا و جنگ با دشمن اعزام مى کرد به دوستى و مدارا با مردم و عدم یورش و شبیخون علیه ایشان وصیّت و سفارش مى فرمود.
او بیشتر دوست داشت دشمن را به سوى صلح منقاد کند، نه این که مردانِ ایشان را بکشد.
آن حضرت سفارش مىکرد تا پیر مردان، کودکان و زنان را نکشند و بدن مقتول را شکنجه و مُثله نکنند.
وقتى قریش به او پناه آوردند، محاصره اقتصادى آنان را لغو و با تقاضاى ایشان، براى تهیّه گندم از یمن، موافقت فرمود.
او به صلح کامل در جهان دعوت مىکرد و از جنگ، جز به هنگام ضرورت و ناچارى، پرهیز داشت.
نامه هایى که به سوى پادشاهان مىفرستاد به سلام و صلح، آراسته و مزّین بود و آن را براى آغاز کلام در دیدار بین فرزندان آدم قرار داده بود.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در جنگها بیش از یک فرمانده تعیین مى کرد، ضوابطى دقیق براى فرماندهى لشکر و تقویت آن قرار مىداد و بین اصول سیاسى و نظامى ارتباط برقرار مى ساخت و اطاعت از فرماندهان را رمزى براى انضباط، انقیاد و فرمانبردارى مى دانست.
او برنامه ریزى جدّى، سازماندهى نمونه و فرماندهى برتر را بنیاد گذاشت، و فرماندهى لشکر را بر اساس شایستگى و شناخت برگزید.
لشکر را به طور یکسان در فرماندهى خود جمع کرد، و از آنچه که در وسع و توانایى رزمندگان بود بیشتر به آنان مى بخشید.
تلاش براى تحقّق انسانیّت وجود رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) براى همه مردم مایه رحمت بود و هیچ کس را به سبب رنگ و جنس از شمول آن مستثنى نمى کرد.
همه مردم نزد او روزى خورِ خداوند بودند.
آن حضرت به این رهنمودها دعوت مى کرد:1 ـ رشد و اعتلاى انسانیّت، مى فرمود: «همه مردم از آدم هستند و آدم نیز از خاک است.»2 ـ صلح و سلامتى قبل از جنگ،3 ـ گذشت و بخشش قبل از مجازات،4 ـ آسان گیرى و گذشت قبل از مجازات.
از این رو، مشاهده مىکنیم که جنگهاى او همگى براى اهداف والاى انسانى بوده و به منظور تحقّق انسانیّت انجام مى شده است.
آن حضرت به نیکى، و احسان به مردم و دوستى و مدارا با آنان فرمان مى داد.
او نمونه هاى کامل از رحمت را در فتح مکّه نشان داد که با وجود پیروزى بر دشمنان با ایشان برخوردى نیکو کرد، با توجّه به این که مى توانست از همه آنان انتقام گیرد، ولى آنان را بخشید و فرمود: بروید شما آزاد هستید! در جنگ «ذات الرّقاع» به «غوث بن الحارث» که براى قتل آن حضرت مى کوشید، دست یافت، ولى از او گذشت و او را آزاد کرد.
پیامبر با اسیران با مدارا و رحمت برخورد مى کرد، بر بسیارى از آنان منّت مىگذاشت و آزادشان مى ساخت و لشکریان را به آنان سفارش مى کرد.
از جمله در یکى از جنگها، با دست خود، دست اسیرى را - که صداى ناله او را شنید ـ باز کرد.
اخلاق فرماندهى رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به اخلاقى آراسته بود که خداوند او را چنین مىستاید: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُق عَظیم».
موصوف بودن به این اخلاق، از او یک فرمانده موفّق ساخته بود که مى توانست او را به مقصود رسانده و در بسیارى از جنگها پیروزى را براى او به ارمغان آورد.
آن حضرت به تمامى مردم مهربان بود و در همه شرایط با لشکریان و مردم خود مدارا مى کرد، راستگویى امین، وفادار به عهد و پیمان خود بود، هنگام غضب خشم خود را فرو مى برد و هنگام قدرت از مجازات چشم پوشیده و مى گذشت.
او بین مردم «صلح و دوستى» برقرار مىساخت و از آنان کینه، دشمنى و فتنه را دور مىکرد و هر کسى را در جایگاه خود قرار مى داد.
برجسته ترین صفات عقلى آن حضرت عبارت بود از: تدبیر، تفکّر و دور اندیشى.
این صفات در عملکردهاى او نمایان است.
با تفکّر و اندیشه در مورد وضع قوم او مىتوان فهمید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) عاقلترین مردم جهان بوده است; زیرا قومى را به رغم خشونت و تندى اخلاق و فخرفروشى و سخت خویىاى که داشتند، چنان تربیت و رهبرى کرد که، با همه این اوصاف، از حامیان جدّى او گشتند و همراه با او پرچم اسلام را برافراشتند و به جهاد برخاستند.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، روشهاى جدیدى را در جنگ، حکومت، مدیریت، سیاست، اقتصاد و مسائل اجتماعى به وجود آورد.
در جنگ احزاب به کندن خندق پرداخت، در غزوه حدیبیّه با قریش مذاکره کرد و با انعقاد پیمانى به نتایج عملى آن، که بعدها نمایان شد، دست یافت و به همین گونه در هر میدان جنگى به ابتکارى جدید دست مى زد که او را در پیروزى بر دشمن یارى مى کرد و آنان را از اقدامات و تاکتیکهاى خود در بُهت و سرگردانى فرو مى برد.
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) موفّق گردید حاکمیّتى از هر جهت با شکوه و محترم برپا دارد تا همه مردم از زعامت و رهبرى او بهرهمند گشته و به اوامر او، پس از رهایى از طاعت رهبران مختلف، گردن نهند.
دعوت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به اسلام، مبتنى بر صلح و سلامت بود و جنگ را جز هنگامى که قساوت دشمن و سختگیرى آنان بر مسلمانان زیاد شد، مورد توجّه قرار نمى داد.
در حقیقت، براى دفعِ زور، به زور متوسّل مى شد.
از این رو، جنگهاى او از آغاز بر اساسى ثابت و استوار قرار داشت که لشکر اسلامى از آن غفلت نمى کرد، از جمله: دعوت مردم به دین جدید، انعقاد پیمان صلح و پرداخت جزیه یا فتح سرزمین آنان، و نبرد با کسانى که با او دشمنى کنند.
نظافت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به پاکیزگى علاقه فراوان داشت و در نظافت بدن و لباس بى نظیر بود.
علاوه بر آداب وضو، اغلب روزها خود را شستشو مى داد و این هر دو را از عبادات مى دانست.
موى سرش را با برگ سدر مى شست و شانه مى کرد و خود را با مشک و عنبر خوشبو مى نمود.
روزانه چند بار، مخصوصاً شبها پیش از خواب و پس از بیدارى، دندانهایش را با دقّت مسواک مى کرد.
جامه سفیدش که تا نصف ساقهایش را مى پوشانید همیشه تمیز بود.
پیش از صرف غذا و بعد از آن دست و دهانش را مى شست و از خوردن سبزى هاى بد بو پرهیز مى نمود.
شانه عاج و سرمه دان و قیچى و آینه و مسواک، جزء اسباب مسافرتش بود.
خانه اش با همه سادگى و بى تجمّلى همیشه پاکیزه بود.
تأکید مى نمود که زباله ها را به هنگام روز بیرون ببرند و تا شب به جاى خود نمانَد.
نظافت تن و اندامش با قُدسِ طهارتِ روحش هماهنگى داشت و به یاران و پیروان خود تأکید مى نمود که سر و صورت و جامه و خانه هایشان را تمیز نگهدارند و وادارشان مى کرد خود را، به ویژه در روزهاى جمعه، شستشو داده و معطّر سازند که بوى بد از آنها استشمام نشود و آن گاه در نماز جمعه حضور یابند.
آداب معاشرت در میان جمع، بشّاش و گشاده رو و در تنهایى، سیمایى محزون و متفکّر داشت.
هرگز به روى کسى خیره نگاه نمى کرد و بیشتر اوقات چشمهایش را به زمین مى دوخت.
اغلب دو زانو مى نشست و پاى خود را جلوى هیچ کس دراز نمى کرد.
در سلام کردن به همه، حتّى بردگان و کودکان، پیشدستى مىکرد و هر گاه به مجلسى وارد مى شد نزدیکترین جاى را اختیار مى نمود.
اجازه نمى داد کسى جلوى پایش بایستد و یا جا برایش خالى کند.
سخن همنشین خود را قطع نمى کرد و با او طورى رفتار مىکرد که تصوّر مى شد هیچ کس نزد رسول خدا از او گرامى تر نیست.
بیش ا ز حدِّ لزوم سخن نمى گفت، آرام و شمرده سخن مى گفت و هیچ گاه زبانش را به دشنام و ناسزا آلوده نمى ساخت.
در حیا و شرمِ حضور، بى مانند بود.
هر گاه از رفتار کسى آزرده مىگ شت ناراحتى در سیمایش نمایان مى شد، ولى کلمه گِله و اعتراض بر زبان نمى آورد.
از بیماران عیادت مى نمود و در تشییع جنازه حضور مى یافت.
جز در مقام داد خواهى، اجازه نمى داد کسى در حضور او علیه دیگرى سخن بگوید و یا به کسى دشنام بدهد و یا بدگویى نماید.
بخشایش و گذشت بد رفتارى و بى حرمتى به شخصِ خود را با نظرِ اغماض مى نگریست، کینه کسى را در دل نگاه نمى داشت و در صدد انتقام برنمى آمد.
روحِ نیرومندش عفو و بخشایش را بر انتقام ترجیح مى داد.
در جنگ اُحد با آن همه وحشیگرى و اهانت که به جنازه عمویش حمزه بن عبدالمطّلب روا داشته بودند و از مشاهده آن به شدّت متألّم بود، دست به عمل متقابل با کشتگان قریش نزد و بعدها که به مرتکبین آن و از آن جمله هند زن ابوسفیان دست یافت، در مقام انتقام برنیامد، و حتّى ابوقتاده انصارى را که مىخواست زبان به دشنام آنها بگشاید از بدگویى منع کرد.
پس از فتح خیبر جمعى از یهودیان که تسلیم شده بودند، غذایى مسموم برایش فرستادند.
او از سوء قصد و توطئه آنها آگاه شد، امّا به حال خود رهاشان کرد.
بار دیگر زنى از یهود دست به چنین عملى زد و خواست زهر در کامش کند که او را نیز عفو نمود.
عبدالله بن ابّى سر دسته منافقان که با اداى کلمه شهادت مصونیّت یافته بود، در باطن امر از این که با هجرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)به مدینه بساط ریاست او برچیده شده بود، عداوات آن حضرت را در دل مى پرورانید و ضمن همکارى با یهودیان مخالف اسلام، از کار شکنى و کینه توزى و شایعه سازى بر ضد او فرو گذار نبود.
آن حضرت نه تنها اجازه نمى داد یارانش او را به سزاى عملش برسانند، بلکه با کمال مدارا با او رفتار مى کرد و در حال بیمارى به عیادتش مى رفت! در مراجعت از غزوه تبوک جمعى از منافقان به قصد جانش توطئه کردند که به هنگام عبور از گردنه، مرکبش را رم دهند تا در پرتگاه، سقوط کند و با این که همگى صورتِ خود را پوشانده بودند، آنها را شناخت و با همه اِصرارِ یارانش، اسم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرفنظر کرد.
حریم قانون آن حضرت از بد رفتارى و آزارى که به شخص خودش مىشد عفو و اغماض مى نمود ولى در مورد اشخاصى که به حریم قانون تجاوز مى کردند مطلقاً گذشت نمى کرد و در اجراى عدالت و مجازات متخلّف، هر که بود، مسامحه روا نمى داشت.
زیرا قانونِ عدل، سایه امنیت اجتماعى و حافظ کیان جامعه است و نمىشود آن را بازیچه دستِ افراد هوس ران قرار داد و جامعه را فداى فرد نمود.
در فتح مکّه، زنى از قبیله بنى مخزوم مرتکب سرقت شد و از نظر قضایى جرمش محرز گردید.
خویشاوندانش - که هنوز رسوبات نظام طبقاتى در خلایاى مغزشان به جاى مانده بود - اجراى مجازات را ننگِ خانواده اَشرافى خود مى دانستند، به تکاپو افتادند که مجازات را متوقف سازند، امّا آن حضرت نپذیرفت و فرمود:«اقوام و ملل پیشین دچار سقوط و انقراض شدند، بدین سبب که در اجراى قانونِ عدالت، تبعیض روا مى داشتند، قسم به خدایى که جانم در قبضه قدرت اوست در اجراى عدل درباره هیچ کس سستى نمىکنم، اگر چه مجرم از نزدیکترین خویشاوندان خودم باشد.»او خود را مستثنى نمى کرد و فوقِ قانون نمى شمرد.
روزى به مسجد رفت و در ضمن خطابه فرمود:«خداوند سوگند یاد کرده است در روز جزا از ظلم هیچ ظالمى نگذرد، اگر به کسى از شما ستمى از جانب من رفته و از این رهگذر حقّى بر ذمّه من دارد، من حاضرم به قصاص و عمل متقابل تن بدهم.» از میان مردم شخصى به نام سوادة بن قیس به پاخاست و گفت: یا رسول الله! روزى که از طائف برمىگشتى و عصا را در دست خود حرکت مى دادى به شکم من خورد و مرا رنجه ساخت.
فرمود: «حاشا که به عمد این کار را کرده باشم. معهذا به حکم قصاص تسلیم مى شوم!» فرمان داد همان عصا را بیاورند و به دست سواده داد و فرمود: «هر عضوى که از بدن تو با این عصا ضربت خورده است به همان قسمت از بدن من بزن و حقّ خود را در همین نشئه دنیا از من بستان.» سواده گفت: نه، من شما را مى بخشم.
فرمود: «خدا نیز بر تو ببخشد.» آرى چنین بود رفتار یک رئیس و زمامدار تامّ الاختیار دین و دولت در اجراى عدل اجتماعى و حمایت از قانون.
احترام به افکار عمومى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در موضوعاتى که به وسیله وحى و نصِّ قرآن، حکم آن معیّن شده بود، اعمّ از عبادت و معاملات، چه براى خود و دیگران، حقِّ مداخله قائل نبود و این دسته از احکام را بدون چون و چرا به اجرا در مى آورد; زیرا تخلّف از آن احکام، کفر به خداست: «وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللهُ فَاؤُلئِکَ هُمُ الْکافِروُنَ»; «و کسانى که به آنچه خدا فرو فرستاده داورى نکرده اند ، آنان خود کفر پیشه گانند .»امّا در موضوعات مربوط به کار و زندگى، اگر جنبه فردى داشت و در عین حال یک امر مباح و مشروع بود، افراد، استقلال رأى و آزادى عمل داشتند.
کسى حقّ مداخله در کارهاى خصوصى دیگرى را نداشت، و هر گاه مربوط به جامعه بود حقّ اظهار رأى را براى همه محفوظ مىدانست و با این که فکر سیّال و هوش سرشارش در تشخیص مصالح امور بر همگان برترى داشت، هرگز به تحکّم و استبدادِ رأى رفتار نمى کرد و به افکار مردم بى اعتنایى نمى نمود.
نظر مشورتى دیگران رامورد مطالعه و توجّه قرار مىداد و دستور قرآن مجید را عم تأیید نموده و مى خواست مسلمین این سنّت را نصب العین خود قرار دهند.
در جنگ بدر در سه مرحله، اصحاب خود را به مشاوره دعوت نموده و فرمود نظر خودتان را ابراز کنید.
اوّل درباره این که اصحاب با قریش بجنگند و یا آنها را به حال خود ترک کرده و به مدینه مراجعت کنند.
همگى جنگ را ترجیح دادند و آن حضرت تصویب فرمود.
دوم محّل اردوگاه را به معرض مشورت گذارد که نظر حباب بن منذر مورد تأیید واقع شد.
سوم در خصوص این که با امراى جنگ چه رفتارى شود به شور پرداخت.
بعضى کشتن آنها را ترجیح دادند و برخى تصویب نمودند آنها را در مقابل فدیه آزاد نمایند و رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)با گروه دوم موافقت کرد.
در جنگ اُحد روش مبارزه را در معرض شور قرار داد که آیا در داخل شهر بمانند و به استحکامات دفاعى بپردازند و یا در بیرون شهر اردو بزنند و جلوى هجوم دشمن را بگیرند، که شقّ دوم تصویب شد.
در جنگ احزاب، شورایى تشکیل داد که در خارج مدینه آرایش جنگى بگیرند و یا در داخل شهر به دفاع بپردازند.
پس از تبادل نظر بر این شدند که کوه سلع را تکیه گاه قرار داده و در پیشاپیش جبهه جنگ، خندق حفر کنند و مانع هجوم دشمن گردند.
در غزوه تبوک امپراطور روم از نزدیک شدن مجاهدان اسلام به سر حدّ سوریه به هراس افتاده بود و چون به لشکر خود اعتماد نداشت به جنگ اقدام نمى کرد.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به مشورت پرداخت که آیا پیشروى کند و یا به مدینه برگردند که بنا به پیشنهاد اصحاب، مراجعت را ترجیح داد.
چنان که مى دانیم همه مسلمانان به عصمت و مصونیّت او از خطا و گناه، ایمان داشتند و عمل او را سزاوار اعتراض نمى دانستند، ولى در عین حال، رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)انتقاد اشخاص را ـ اگر چه انتقاد بى مورد ـ با سعه صدر تلقّى مى نمود و مردم را در تنگناى خفقان و اختناق نمى گذاشت و با کمال ملایمت با جواب قانع کننده، انتقاد کننده را به اشتباه خود واقف مى کرد.
او به این اصل طبیعى اذعان داشت که آفریدگار مهربان، وسیله فکر کردن و سنجیدن و انتقاد را به همه انسانها عنایت کرده و آن را مختصّ به صاحبان نفوذ و قدرت ننموده است.
پس چگونه مى توان حقّ سخن گفتن و خرده گرفتن را از مردم سلب نمود؟ آن حضرت به ویژه دستور فرموده است که هر گاه زمامداران، کارى بر خلاف قانون عدل مرتکب شدند، مردم در مقام انکار و اعتراض بر آیند.
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به لشکرى از مسلمانان مأموریت جنگى داد و شخصى را از انصار به فرماندهى آنها نصب کرد.
فرمانده در میان راه بر سر موضوعى بر آنها خشمگین شد و دستور داد هیزم فراوانى جمع کنند و آتش بیفروزند.
همین که آتش برافروخته شد گفت: آیا رسول خدا به شما تأکید نکرده است که از اوامر من اطاعت کنید؟ گفتند: بلى.
گفت: فرمان مى دهم خود را در این آتش بیندازید.
آنها امتناع کردند.
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) از این ماجرا مستحضر شد فرمود: «اگر اطاعت مى کردند براى همیشه در آتش مى سوختند! اطاعت در موردى است که زمامداران مطابق قانون دستورى بدهند.»در غزوه حنین که سهمى از غنائم را به اقتضاى مصلحت به نو مسلمانان اختصاص داد، سعد بن عباده و جمعى از انصار که از پیشقدمان و مجاهدان بودند زبان به اعتراض گشودند که چرا آنها را بر ما ترجیح دادى؟ فرمود: همگى معترضین در یک جا گِرد آیند، آن گاه به سخن پرداخت و با بیانى شیوا و دلنشین آنها را به موجبات کار، آگاه نمود، به طورى که همگى به گریه افتادند و پوزش خواستند.
همچنین در این واقعه، مردى از قبیله بنى تمیم به نام حُرقوص (که بعدها از سردمداران خوارج نهروان شد) اعتراض کرده، بالحن تشدّد گفت: به عدالت رفتار کن! عمر بن خطاب از گستاخى او برآشفت و گفت: اجازه بدهید هم اکنون گردنش را بزنم! فرمود: نه، او را به حال خودش بگذار و رو به سوى او کرده و با خونسردى فرمود: «اگر من به عدالت رفتار نکنم چه کسى رفتار خواهد کرد؟»در صلح حدیبیّه عمربن خطّاب در خصوص معاهده آن حضرت با قریش انتقاد مىنمود که چرا با شرایط غیر متساوى پیمان مى بندد؟ رسول اکرم با منطق و دلیل، نه با خشونت، او را قانع کرد.
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) با این روش خود، عدل و رحمت را به هم آمیخته بود و راه و رسم حکومت را به فرمانروایان دنیا مىآموخت تا بدانند که منزلت آنها در جوامع بشرى مقام و مرتبه پدر مهربان و خردمند است نه مرتبه مالک الرّقابى! و مىباید همه جا صلاح امر زیر دستان را در نظر بگیرند نه اینکه هوس هاى خودشان را بر آنها تحمیل نمایند.
مىفرمود: «من به رعایت مصلحت مردم از خود آنها نسبت به خودشان اولى و شایسته ترم و قرآن کریم مقام و منزلت مرا معرّفى کرده است أَلنَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ پس هر کس از شما از دنیا برود چنانچه مالى از خود بجا گذاشته، متعلّق به ورثه اوست و هر گاه وامى داشته باشد و یا خانواده مستمند و بى پناهى از او بازمانده باشد دَیْنِ او بر ذمّه من و سرپرستى و کفالت خانواده اش بر عهده من است.»آرى، این است سیماى صمیمى و چهره تابناک پیامبر بزرگوار اسلام، و چنین است سیره عملى آن حضرت.
او کسى است که اخلاق انسانى و ملکات عالیه را در زمانى کوتاه آن چنان در دل مسلمین گسترش داد که از هیچ، همه چیز را ساخت! او با رفتار و کردارش گردن کشان عرب را به تواضع، و زورگویان را به رأفت، و تفرقه افکنان را به یگانگى، و کافران را به ایمان، و بت پرستان را به توحید، و بى پروایان را به پاکدامنى، و کینه توزان را به بخشایش، و بیکاران را به کار و کوشش، و درشتگویان و درشتخویان را به نرمخویى، و بخیلان را به ایثار و سخاوت، و سفیهان را به عقل و درایت، رهنمون و آنان را از جهل و ضلالت، به سوى علم و هدایت رهبرى فرمود.
صَلَواتُ اللهِ وَ سَلامُهُ عَلَیْهِ وَ عَلى آلِهِ اَجْمَعینَ.
آسیب های روحی وجسمی خودارضایی
سلام
بنا به درخواست دوستان که خواستند در مورد ضررهای خودارضایی مطلب بنویسم،مناسب دیدم مطلبی رو که خیلی وقت پیش از سایت پرسمان دانلود کردمو عینا بیارم تو وبلاگ.امیدوارم مورد استفاده قرار بگیره.قبل از درج مطلب باید بگم شهید دستغیب (ره) این عمل شنیع رو جز گناهان کبیره تو کتابشون(گناهان کبیره) اورده. دوستانی که میخان جنیه دینی وشرعی این عمل زشتو بررسی کنن میتونن به کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب شیرازی ج 2 مراجعه کنن.
آسیب شناسی خود ارضایی:
آسیبهاى ناشى از خودارضایى به گونه هاى مختلفى تقسیمپذیر است که به اختصار به برخى از آنها اشاره مى شود:
یک. آسیبهاى جسمانى
یکى از روشهاى شناخت پیشرفت بیمارىها در پزشکى، مرحله بندى علایم بیمارى است. براین اساس، برحسب عوارض ایجاد شده در بیمار مبتلا به خودارضایى، سه مرحله بیان شده است:
1. مرحله مشکل ساز .
در افرادى که مدتى است گرفتار خودارضایى شده اند، زودرس ترین عوارض ناشى از خودارضایى عبارت است از:
الف. خستگى و کوفتگى.
ب. عدم تمرکز حواس.
ج. ضعف حافظه.
د. استرس و اضطراب.
2. مرحله گرفتارى شدید.
بروز علایم زیر در فرد گرفتار، نشان دهنده آن است که شدت ابتلاى وى یا مدت آن بیش از مرحله اول است و در نتیجه عوارض شدیدترى ظاهر شده است:
الف. خستگى و کوفتگى.
ب. نوسان خلق یا تغییرات سریع خلقى.
ج. حساسیت بیش از حد و زودرنجى.
د. کمردرد.
ه. نازک شدن موها .
و. ناتوانى جنسى زودرس در جوانى .
ز. بى خوابى یا بدخوابى و مشکلات مشابه .
3. مرحله گرفتارى بسیار شدید یا حالت اعتیاد .
الف. خستگى و کوفتگى .
ب. ریزش شدید موها .
ج. تارشدن دید چشمها .
د. وز وز گوش .
ه. انزال زودرس و غیرارادى یا خروج منى به صورت قطره قطره .
و. درد کشاله ران و ناحیه تناسلى .
ز. دردهاى قولنجى در ناحیه لگن و استخوان دنبالچه .
دو. آسیبهاى روحى و روانى
ضعف حافظه و حواسپرتى، اضطراب، منزوى شدن و گوشه گیرى، افسردگى، بى نشاطى و لذت نبردن از زندگى، پرخاشگرى، بداخلاقى و تندخویى، کسالت دائمى و ضعف اراده، احساس حقارت، عدم اعتماد به نفس، احساس گناه و عذاب وجدان بروندادهاى روانى و روحى خودارضایى است. شرح پارهاى از این موارد در مباحث گذشته روشن شد.
چند راهکار کلی:
برای کنترل غریزة جنسی هم خود فرد و هم والدین و اطرافیان مسئولیت دارند. آن چه مربوط به خود فری میشود و سؤال شما از این زاویه است عبارتند از:
1- برنامهریزی برای کار مداوم
جوانان و نوجوانان از نیروی سرشار و فوقالعادهای برخوردارند. این نیرو اگر در زمینههای دیگر مورد اساتفاده قرار نگیرد و به صورت مطلوب از آن استفاده نشود، با توجه به شرایط سنی آنها در قالب امور جنسی و شهوانی ظاهر خواهد شد. اگر جوانان و نوجوانان به کار مداوم عادت کنند و نیرو و توان خود رادر این زمینه به مصرف برسانند تا حدودی از انحرافات اخلاقی و شهوت و غریزة جنسی در آنان پیشگیری میشود. کارهای بدنی موجب تعادل جسم و روان میشود. اگر نیک بنگریم افرادی که به کار مداوم مشغول هستند و نیرو و استعدادشان را در زمینههای مثبت و سالم به کار میاندازند، کمتر دچار انحرافات اخلاقی و بحرانهای روحی میشوند. کار موجب میشود نیرو و انرژی جوان قبل از آن که به چربیهای اضافی تبدیل گردد و اختلالاتی در ساز و کار اندامهای بدن ایجاد گردد، از طریق سوخت و ساز مفید و سالم به مصرف برسد.
2- تنظیم خواب
تحقیقات نشان میدهد که بیشتر انحرافات به خصوص در زمینه مسایل جنسی از فکرهای ناسالم و خیالپردازیهایی که جوانان قبل از خواب رفتن دارند، ناشی میشود. اگر جوان قبل از آن که به خواب برود، فکرش به خودش و یک سری مسایل و موضوعات مربوط به دورة جوانی، معطوف گردد، کم کم به انحرافات کشیده خواهد شد. بنابراین، یکی از روشهای پیشگیری از انحرافات این است که برنامة خواب به صورت دقیق تنظیم شود و تا زمانی که خواب بر شما غالب نشده به رختخواب نروید. وقتی به رختخواب بروید که کاملاً خسته و آمادة خواب هستید. لازمة این کا این است که در طول روز مشغول فعالیتهای مهم بوده و به اندازة کافی کار کرده باشد.
طبیعی است اگر جوان با خستگی به رختخواب نرود، به ناچار مدت زمانی را در بستر بیدار خواهد ماند تا به تدریج به خواب رود و چون افکار و اندیشههای شهوانی و تحریکآمیز معمولاً در این مواقع به سراغ جوان میآیند، تنظیم ساعات خواب برای جوان، ضرورت خاصی مییابد. یکی از روان شناسان در این باره میگوید: نیمة اول شب بیش از نیمة دوم آن به بدن نیرو میدهد بنابراین باید از آن به نحوی مفید استفاده شود. و صبحگاهان به محض اینکه از خواب بیدار شدید. بیدرنگ از بستر برخیزید و توجه داشته باشید که بامدادان بیدار ماندن در بستر خواب، بسیار زیانبار است، جسم را سست و ناتوان میسازد و وسوسههای شوم در دل فرد ایجاد میشود.
3- دوری از محیطهای آلوده و ناسالم
یکی از علل و عوامل انحرافات جنسی و به طور کل انحرافات اخلاقی، محیط آلوده و محرکهای شهوانی است. محیط از طریق وارد نمودن عناصر محرک در گرایشهای انحرافی، منجر به طغیان غریزة جنسی در جوان میشود. مسایلی از قبیل بدحجابی، روابط ناسالم و آزاد دختر و پسر، برخی از سریالهای تلویزیونی و فیلمهای خارجی و هم چنین استفادة نادرست از اینترنت در تحریک شهوت و غریزة جنسی جوان مؤثر است شاید برای برخی زا نوجوانان یادآوری و تذکر مسایل دینی و اخلاقی چیزی بیهوده و غیر ضروری تلقی شود، زیرا آنها نه در فکر سلامت خویش هستند و نه مسایل اخلاقی و دینی را میپذیرند، اما برای شما که روحیة مذهبی قوی دارید و همین مسأله باعث شد تا نگران آیندهتان باشید، گفتن این مسایل مهم و ضروری است. اگر واقعاً میخواهید از جوانیتان به خوبی استفاده کنید و در راه درست و سالم گام بردارید، سعی کنید از محیط های آلوده و دیدن عوامل تحریک کننده، جداً پرهیز نمایید.
4- استفاده درست و مطلوب از اوقات فراغت
یکی از زمینههای پیدایش انحرافات در جوانان و نوجوانان، استفادة نادرست آنها از اوقات فراغت است. اوقات فراغت طولانی و بیبرنامه نوجوانان را عاصی و سرگردان میکند. آنها به تدریج سرخورده و مأیوس میشوند و در نتیجه به دنیای درون خویش پناه میبرند و در کنج خلومت و انزوا راهی برای مشغولیت خود میجویند.
5- پیشگیری از روابط ناسالم
جوانان و نوجوانانی که روابط نامطلوب و ناسالم دارند و با افراد منحرف و بیبند و بار دوست و رفیق هستند، کم کم به انحرافات کشیده میشوند و تحت تأثیر امور شهوانی قرار میگیرند. نفوذپذیری جوانان از دوستان و همسالان بیش از سایر گروهها است. در سنین بلوغ صحبتهای آهسته و در گوشی بین نوجوانان بیشتر می شود و محور این گفتگوها، غالباً مسایل جنسی و امور شهوانی است که به صورت مخفیانه و به دور از انظار بزرگترها طرح میشود. برای پیشگیری از انحرافات اخلاقی سعی کنید از دوستیهای آلوده و مشکوک جداً پرهیز نموده و با افراد سالم و مذهبی ارتباط برقرار نمایید.
6- پرورش تقوا و معنویت در وجود خویش
همة آنچه بیان شد، به نحوی میتوانند در پیشگیری از انحرافات اخلاقی و طغیان شهوت و غریزة جنسی نقش داشته باشند، اما آن چه بیش از همه ضروری است و به صورت زیربنایی در شخصیت و رفتار جوان مؤثر است. پرورش معنویت و تقویت ایمان و تقوای الهی است. ما در عصری زندگی میکنیم که جهان به شدت در مادیات فرو رفته و یک سره غرق در جاذبههای نفسانی و امور شهوانی گردیده است. در شرایط کنونی، خلأ عظیم و هولناکی از اخلاق و معنویت پدید آمده و تمامی مشکلات انسانها نیز از همین جا ناشی شده است.
اگر با تقویت ایمان و نیروی اراده، باورها و اعتقادات نوجوانان تقویت گردند، بدون شک بخشی از مشلکات آنان به ویژه در زمینة مسایل اخلاقی و شهوت و غریزة جنسی درمان میشود.
اگر نوجوان از ته دل باور نمود که تمام اعمال و رفتار او را خدا میبیند و بر اساس عملکرد افراد به آنها پاداش میدهد و اساساً سعادت و خوشبختی انسان به دست خودش میباشد، در این صورت احتمال اینکه مرتکب گناه نشود بسیار زیاد است.
یقین داشته باشید، تا زمانی که نیروی ایمان و تقوا در وجود انسان بارور و تقویت نگردد، هیچ ضمانتی از شهوت و انحرافات اخلاقی وجود ندارد. به خصوص در وضعیت کنونی که عوامل تحریک کنندة بسیار زیاد است. بنابراین قبل از هر چیزی سعی کنید نیروی ایمان و تقوا را در وجود خویش بارور کنید. اگر فکر و ذهن شما متوجه خدا باشد و همیشه نماز خود را اول وقت انجام دهید، خداوند شما را یاری میکند تا از هر گناهی مصون بمانید و تحت تأثیر شهوت و غریزة جنسی قرار نگیرید. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر» به درستی که نماز انسان را از هر گونه آلودگی و عمل زشت و گناه دور نگه میدارد. نماز واقعی نه تنها والاترین عامل کنترک شهوت و دفاع در برابر هجوم انحرافات اخلاقی تلقی میشود، بلکه عامل تهاجمی علیه انحرافات و شهوتها نیز محسوب میگردد.
7- تسهیل و تسریع ازدواج
علاوه بر آن که جوان سعی در کنترل شهوت و غریزة جنسی میکند، باید برای ازدواج که یگانه راه درست ارضای غریزة جنسی میباشد، نیز اقدام کند به این معنا که پسرها از 18 سالگی به بعد میتوانند به فکر ازدواج باشند و اگر شرایط را مساعد میبینید، از همین سن مقدمات آن را فراهم کنند و دخترها هم چنان چه مورد مناسبی به خواستگاری آنها آمد به دلایل نوعاً غیر موجه و پوچ مثل هنوز زود است، میخواهم درس بخوانم، داماد وضع مادی خوبی ندارد و... از ازدواج خودداری نکنند و والدین هم سنگ اندازیهای غیز منطقی نداشته باشند.
امید است با رعایت این نکات و به خصوص توجه به تقوا و نماز بتوانید غریزة جنسی و حس شهوت را در خویش کنترل و مهار نمایید و زمانی که فرصت مناسب برای ازدواج فراهم گردید، به ازدواج اقدام کنید.
توصیه های کاربردی در جهت کنترل و درمان:
1. نخستین گام براى درمان این عادت شوم، اعتقاد و ایمان به درمانپذیرى آن و دورى از یأس و ناامیدى است. اما رسیدن به نتیجه و ایجاد هرگونه تغییر و دگرگونى نیازمند گذشت زمان، انتخاب راه صحیح و به کارگیرى دقیق دستورها است. البته ترک عادتِ نامطلوب، در زمانِ کوتاه بدون راهنماى کارآزموده و دلسوز، امکان ندارد. از همه اینها مهمتر، اراده و خواست فرد، نقش کلیدى و محورى را ایفا مى کند. درمان و چاره جویى باید منطبق بر خواست فرد باشد؛ زیرا تا وقتى که او نخواهد، مىتوان با قاطعیت گفت که درمان نخواهد شد.
بنابراین بیمار اگر بخواهد، مى تواند بر بیمارى اش غلبه کند و جمله معروف «خواستن توانستن است»، عین حقیقت است. اراده همچون نهالى است که باید آن را پرورش داد تا به مرحله خودشکوفایى و ثمردهى برسد؛ به عبارت دیگر، اراده تقویت شدنى و پرورش یافتنى است و راه پرورش و تقویت آن این است که برخلاف میل خود، اندک اندک به مقابله با این عادت شوم برخیزد تا پس از مدتى لذت توانستن را بچشد.(ق، مؤسسه پژوهشى - فرهنگى اشراق، خودارضایى یا ارضاى انحرافى جنسى، صص 29 - 30)
2. تلاش براى تقویت اراده از گامهاى مهم در امر بهبود است. نگویید اراده از ما سلب شده است! ممکن است اراده انسان ضعیف شود؛ ولى هیچ گاه از بین نمى رود. نشانه اینکه هنوز اراده باقى است، این است که شخص این عمل را در حضور دیگران و در هر شرایطى انجام نمى دهد. براى تقویت اراده، راههاى زیادى پیشنهاد شده که از جمله آنها تلقین به خود است.
ویکتور پوشه - روان شناسِ فرانسوى - مىگوید: افراد مبتلا به این عادت شوم، هر روز به دفعات مختلف با تمرکز فکر به خود بگویند: «من به خوبى قادرم این عادت بد را از خود دور کنم، من قادرم». تکرار این عبارت ساده، اثر عجیبى در تقویت اراده و روحیه دارد.
پل ژاگو بر آن است که: «تلقین، قبل از خواب نیز مؤثر است.»(همان، ص 34)
3. سعى شود شکم به هنگام خواب، بیش از حد معمول پر نباشد.
4. از پوشیدن لباسهاى تنگ و چسبان اجتناب گردد.
5. از نگاه کردن به مناظر، فیلمها و تصاویر تحریک کننده، خوددارى شود و شخص به محض مواجهه با این امور، چشم خود را بسته و یا به زمین و یا آسمان نگاه کند.
6. از شنیدن و خواندن مباحث و مطالب جنسى و حتى شوخىهاى تحریک کننده و فکر کردن در این امور، دورى شود.
7. از خوردن مواد غذایى محرک، مانند خرما، پیاز، فلفل، تخم مرغ، گوشت قرمز و غذاهاى پرچرب - اجتناب و به میزان ضرورت اکتفا شود.
8. قبل از خواب مثانه تخلیه شود.
9. از نوشیدن افراط گونه آب و مایعات پرهیز شود (به خصوص شبها و قبل از خوابیدن).
10. هیچگاه کاملا عریان نشوید و به اندام عریان خود یا دیگری نگاه نکنید.
11. از دستورزى با اندام جنسى، باید اجتناب نمود و در هیچ شرایطى، نباید دستورزى کرد!
12. هرگز نباید به رو خوابید.
13. به منظور تخلیه انرژى - زاید بدن، به طور منظم و زیاد باید ورزش کرد.
14. هیچگاه نباید بیکار بود؛ شخص باید براى اوقات فراغت خود، برنامه داشته باشد و آن را با مطالعه، ورزش، زیارت، عبادت و ... پر کند.
15. هرگز در مکانى خلوت و تنها و دور از نظر دیگران نباید ماند.
16. هرگاه شخص مورد هجوم افکار جنسى واقع شد، باید بلافاصله از مکان خلوت و دور از نظر دیگران خارج شود و خود را به کارى سرگرم کند. در این زمینه همچنان که خود نیز اشاره کرده اید، گفت و گو با دوستان، مشارکت در عبادتهاى جمعى (مانند جلسات دعا، نماز جماعت و...) بسیار مفید است.
17. هفته اى یکى دو روز، روزه مستحبى مفید است و اگر شخص توان آن را ندارد، میزان صَرف غذا را کاهش و فاصله هر وعده غذا را افزایش دهد و یا تعداد دفعات غذا را کاهش داده و به حداقل خوراک اکتفا کند.
18. از سخن گفتن ملایمت آمیز، شوخى و خنده با نامحرمان خوددارى کرده واز نرمى و لینت در کلام باید اجتناب ورزید.
19. هیچگاه نباید با نامحرم و جنس مخالف، در مکان خلوت و دور از نگاه دیگران باقى ماند (حتى براى آموزش و ...).
20. قرآن زیاد بخواند و درباره معانى آیات آن فکر کند.
21. باید همیشه براى ذهن فکر خود محتواى مطلوب و موضوع مناسب داشت.
مضرات انس با موسیقی
شـنـیـدن مـوسـیقى و آوازه خوانى , ضررهاى فراوانى دارد از جمله :1 - ضعف اعصاب و اختلال حواس و بى ارادگى . انـواع موسیقى به ویژه آهنگهاى حساس آن , تحریکاتى در اعصاب ( سمپاتیک ) و( پاراسمپاتیک ) بـه وجـود مـى آورد کـه در نتیجه , تعادل این اعصاب به هم مى خوردو انسان دچار ضعف اعصاب مى گردد . ضـعـف اعـصـاب نـیز , خود امراض دیگرى از قبیل اختلال حواس , پریشانى , جنون , ثقل سامعه , نابینایى , سل و غیره 000 به وجودمى آورد . بـه عـلاوه موسیقى به سبب ایجاد هیجانات روحى و مغزى , گاهى به حمله وخفقان قلبى منجر مى شود و باعث سکته و مرگ ناگهانى مى گردد . دکـتـر ولـف آدلـر , پـرفسور دانشگاه کلمبیا مى گوید :( بهترین و دلکش ترین نواهاى موسیقى , شوم ترین آثار را روى سلسله اعصاب انسان باقى مى گذارد . )کشفیات این دکتر چنان در آمریکا تاثیر کرد که هزاران نفر طرفدار او شدند وموسیقى را بر خود حـرام کـردنـد و از مـجـلـس سـناى آمریکا تقاضاى کتبى کردند که ازهرگونه کنسرت عمومى جلوگیرى کند . دکـتـر الـکسیس کارل , زیست شناس و فیزیولژیست معروف فرانسه مى نویسد :( کاهش عمومى هـوش و نیروى عقل , از تاثیر الکل و سرانجام از بى نظمى در عادت ناشى مى گردد و بدون تردید سینما و رادیو در این بحران فکرى سهیمند . )و اصولا شنیدن موسیقى و کنسرت , در اعصاب یک نوع اثر تخدیرى ایجاد مى کند , گاهى آنچنان شـدیـد که شنونده را مانند افراد بهت زده مى سازد , و لذت فوق العاده یى که افراد از آن مى برند از هـمـین اثر تخدیرى است واضح است که اینگونه تخدیرها ,زیانهاى فراوانى دارد و اگر شدت یابد گـاهى ممکن است عقل و اندیشه را اسیر جذبه آهنگهاى تند موسیقى کند و دیگر نتوانند خوب و بـد را از هـم تمیز دهند و بى پروادست به حرکات و اعمال ناشایسته بزنند و در آن حال نتوانند به عواقب وخیم آن بیندیشند . آمـار جنایاتى که نمودار این حقیقت است , بسیار است , براى نمونه به دو خبر زیرتوجه کنید :یک مـجـلـه در سویس , مقاله یى تحت عنوان ( جنون موسیقى ) نوشت که در آن موسیقى رااز جهات مختلف محکوم کرد , و آنرا به شدت مورد انتقاد قرار داد . بـاعـث نوشتن این مقاله این بود که جمعیتى در حدود صد و پنجاه هزار نفر , در یکى از میدانهاى پـاریـس , بـراى شنیدن موسیقى گرد هم آمده بودند , و پس از اجراى یک کنسرت آنان چنان به هیجان آمدند که ویترین ها را شکستند و مغازه ها را ویران کردند و عده یى زخمى و مجروح شدند . در ایـالـت لـتیل راک جوانى پیانو یاد مى گرفت , نغمات موسیقى چنان در روح آن جوان هیجان ایـجـاد کـرد کـه بـدون دلـیـل از جـاى بـرخاست و با 19 ضربه چاقو , معلم خود رااز پاى درآورد (1)موسیقى حتى در نوازندگان آن تاثیرات خطرناکى داشته است , چنانکه عده یى از آنان گرفتار امراض روحى و یا دچار سکته شده اند . ( بتهون ) در سى سالگى بکلى کر و از ضعف اعصاب سرانجام دیوانه شد . ( باخ ) موسیقیدان اطریشى , به اختلال حواس و کورى گرفتار شد . ( موزارت ) و ( شوپن ) دو تن از موسیقیدانان نامى , دچار ضعف قوا و سل شدند . ( شـوبرت ) ( واکتر ) ( مندلسن ) و ( دوکونیسى ) , هر چهار , به اختلالات عصبى وپریشانفکرى و کشمکشهاى روحى مبتلا شدند . ( شومان ) و ( دووراک ) ضعف اعصاب شدید گرفتند و سرانجام دیوانه شدند . ( فـردریـک هـندل ) موسیقیدان آلمانى , ( ماریا آلنا ) خواننده ایتالیایى ,( موریس راول ) نوازنده فرانسوى , هر سه تن , مبتلا به نابینایى شدند . مـوسـیقى گذشته از رکود فکرى , رفته رفته انسان را در کارها سست و تنبل و بى اراده و لاابالى مـى سـازنـد , تـا جایى که گاهى کارهاى ضرورى از انسان فوت مى شود و سرمایه جوانى و عمر و نیروى کار و فعالیت و ابتکار خود را به رایگان از دست مى دهد . ( الـکـسـیـس کارل ) دانشمند معروف در کتاب ( راه و رسم زندگى ) چنین مى نویسد :رادیو و سینما و ورزشهاى نامناسب روحیه فرزندان را فلج مى کند . تـجـربـه نیز ثابت کرده است اشخاصى که زیاد سرگرم موسیقى هستند , اغلب افرادى بى اراده و مسامحه کار و در مقام تعقل و تفکر راکد و ضعیفند و پیشرفت چشمگیرى درزندگى ندارند . 2 - ضـررهـاى اقتصادى موسیقى هزینه هاى سنگینى که امروز خرج موسیقى و مجالس شهوترانى مـى شـود ضـربـه هاى جبران ناپذیرى به اقتصاد این مملکت مى زند , و نیز در اثر استقبال مردم از نوازندگان و هنرپیشگان , جوانان ما به فکر کارهاى اساسى نمى افتند , و نوعا به داشتن کارهایى از قبیل هنر پیشگى اکتفا مى کنند . شـما مى دانید که مخارج یک مجلس دانس , یا یک ساعت آوازه خوانى , در برخى ازعروسیها بیش از حـقـوق مـاهـیـانـه یـک استاد دانشگاه است ! آیا این پولها که بى هیچ لزومى خرج خواننده ها و هـنـرپـیشه ها , و برپا کردن مجالس موسیقى , یا صرف خریدآلات موسیقى مى شود , به اقتصاد ما لـطـمـه نـمـى زنـد ؟
حـداقـل هـر کـدام از ایـن مجامع دهها هزار تومان خرج بر میدارد , آیا این ولـخـرجـیـهـاى بـیهوده به آتش فقر عمومى دامن نمى زند ؟
گذشته از فقر اجتماعى , عادت به موسیقى در بسیارى از افراد , فقر فردى را هم به ارمغان مى آورد , زیرا یک جوان محصل یا کارگر کاسب که به موسیقى عادت کرده است ,علاوه بر اینکه از پیشرفتهاى علمى و کسبى باز مى ماند , اصـولا شـخصیت خود را درهمین آلودگیها جستجو مى کند , و در نتیجه گرفتار فقر و بدبختى مى شود . 3 - ضررهاى اخلاقى ما اگر بر روى هم , مجالس موسیقى را از نظر زیان هاى فردى و اجتماعى که دارد ,حـسـاب کـنـیـم و گـنـاهـان و آلودگیهایى را که در این مجالس برگزار مى شود نیز به حساب آوریم , به طور آشکار مى فهمیم که موسیقى چه سهم بزرگى در بوجود آوردن ناپسندیهاو پـلـیـدیها دارد , و نیز درمى یابیم که چگونه موسیقى با نغمه هاى به ظاهر دلرباى خود , لطمه هاى دلـخـراش و وحـشیانه یى به اخلاق و دین و فضیلت مى زند و بارى , نغمات موسیقى اجتماع را به فساد و انحراف مى کشاند و به ویژه در روح اطفال آثار شوم ترى مى گذارد . مـوسـیـقى مخصوصا در محافل مختلط و به ویژه در صورتیکه خواننده زن باشد , مهیج شهوت و هوس بیشترى است و احیانا افتضاحات شرم آورى بار مى آورد . هـنـگامى که انسان تحت نفوذ زیر و بم آهنگ موسیقى قرار گرفت , یک نوع سستى براعصاب او مستولى مى شود به طوریکه از مفاهیم انسانى , جز شهوترانى , عشقبازى ,جمال پرستى , چیزى در برابر دیدگان او مجسم نمى گردد , و در نتیجه مفاهیم مقدسى چون رحم , مروت , حیا , عفت , امـانـت , برادرى , مجد و عظمت , کوشش و فعالیت ,مبارزه و استقامت در راه هدف , همه و همه یک باره فراموش مى شوند . 4 - بـزرگـتـریـن ضرر موسیقى , دورى از خدامسلم است که اساس سعادتها یاد خداست هر قدر تـوجـه بـه خدا در اجتماعات بیشتر باشدمردم به سعادت واقعى نزدیکتر مى شوند و از انحرافات و طـغـیان ها دورتر و هر قدرتوجه به پروردگار کم شود به همان نسبت , مردم از سعادت دور و به درندگى ووحشیگرى نزدیکتر مى گردند . کـارهـاى غفلت آورى که غافل ساختن از یاد حق و عدم توجه به خدا از نتایج طبیعى آنهاست , در اسلام ناروا قلمداد شده است . و چـون مـوسیقى و خوانندگى در این راه یعنى در غافل ساختن مردم از خدا , نقش بسیار موثرى دارد . بـا تـوجـه بـه نـمونه هایى از زیان هاى , روحى , اخلاقى , اقتصادى , فردى و اجتماعى موسیقى که برشمردیم , درمى یابیم که حتى یکى از آنها کافى است که انسان خوش فکر را از آلودگى و عادت به موسیقى باز دارد . همانطور که اگر غذایى براى ماضرر داشته باشد بى آنکه از حکم اسلامى آن بپرسیم , از آن پرهیز مى کنیم لازم است از موسیقى نیز که براى روح آدمى غذاى زیانمندى است , جدا اجتناب کنیم . اکنون براى اینکه به ضررها و زیانهاى موسیقى اطمینان بیشترى پیدا کنیم به بعضى از آیات قرآن مـجـیـد و روایـات پیامبر اسلام (ص ) و اهلبیت طاهرین (ع ) که در باره موسیقى وارد شده اشاره مـى کنیم :اسلام و موسیقى واضح است که اسلام چیزى را بدون جهت حرام نمى کند , و موسیقى چون از جهات مختلف زیان بخش بوده است در اسلام تحریم شده است . اینک متن قرآن و احادیث در این باره :1 - فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور (2) . ترجمه - از بتهاى پلید و نیز از گفتار ناروا و باطل بپرهیزید . هـشام - یکى از شاگردان و یاران امام صادق (ع ) مى گوید : امام صادق علیه السلام درتفسیر این آیـه فـرمـود مـنـظـور از گفتار باطل غنا و آوازه خوانى است (3)در روایات دیگرى هم , آیه فوق هـمینگونه تفسیر شده است (4)2 - و من الناس من یشترى لهو الحدیث لیضل عن سبیل اللّه بغیر علم و یتخذها هزوااولئک لهم عذاب مهین (5)ترجمه - پاره یى از مردم دوستدار سخن بیهوده اند تـا بـه کمک آن از روى نادانى مردم را از راه خدا منحرف کنند و راه حق را مسخره گیرند , براى آنها عذابى اهانت آمیز و خفت انگیز خواهد بود . در تفسیر این آیه , روایت معتبرى از محمد بن مسلم یکى از صحابه بزرگ امام باقر (ع ) - نقل شده اسـت کـه مى گوید : از امام باقر علیه السلام شنیدم که مى فرمودغنا از امورى است که خدا وعده آتش بر ارتکاب آن داده است , سپس آیه فوق راتلاوت فرمود (6) . باز در تفسیر آیه فوق , روایتى از امام صادق (ع ) و روایت دیگرى از امام هشتم (ع ) رسیده است که در آنـهـا ایـن آیه بر غنا و خوانندگى تطبیق شده است (7)3 - مسعده بن زیاد مى گوید : من در خدمت امام ششم (ع ) بودم که شخصى چنین گفت :پدر و مادرم فدایت در همسایگى من کسانى هـسـتـنـد کـه کنیزهاى آوازه خوان و موسیقیدان دارند , و گاه و بیگاه مى خوانند و مى نوازند , و گـاهـى که براى کارى به سوى دیوارخانه آنان مى روم , اندکى بیشتر توقف مى کنم , تا آواز آنها را بهتر و بیشتربشنوم . حضرت فرمود : دیگر این کار را تکرار مکن . آن شـخـص عـرض کرد , به خدا سوگند من از نخست به قصد شنیدن آواز به آنجا نمى روم , ولى هنگامیکه آنجا رفتم , از صداى آنها هم برخوردار مى گردم . حـضرت فرمود مگر این آیه را نشنیده یى : ( ان السمع و البصر و الفواد کل اوئک کان عنه مسئولا ) گوش و چشم دل , همگى در پیشگاه خدامسئول خواهند بود (8) . آن شـخـص عـرضـکرد به خدا قسم گویا این آیه را از هیچکس نشنیده بودم , ولى اکنون اطاعت مى کنم و دیگر پیرامون آن کار نمى گردم , و از خدا مى خواهم که نسبت به گذشته , مرا بیامرزد . امـام عـلیه السلام فرمود : برخیز و غسل کن و آنچه مى خواهى نماز گزار , تو کار بسیار بدى انجام مى دادى , چه بد حال و بدبخت بودى اگر بااین شیوه مى مردى , خدا را حمد کن و از او نسبت به هر کار زشت و ناروا , تقاضاى بخشش کن (9) . 4 - پیامبر اسلام (ص ) فرمود : ( خدا مرا به رسالت برانگیخته است تا براى مردم جهان رحمت باشم و آنان را به سوى سعادت راهنمایى کنم و خدا مرا فرمان داده است که آلات موسیقى را محو کنم و کارهاى جاهلیت را براندازم (10) . 5 - یکى از آشنایان و منسوبین امام صادق (ع ) در محضر امام (ع ) حاضر بود . حـضـرت از حـال او جویا شدند عرض کرد فدایت شوم , دیروز یکى از دوستانم مرا دید ودست مرا گـرفـت و به منزل خود برد , او کنیزى آوازه خوان داشت و ما را با نواختن موسیقى و خوانندگى سرگرم کرد تا روز را در آنجا به پایان بردیم . امـام صـادق عـلـیـه الـسلام با لحنى عتاب آلود فرمود : واى بر تو ! نترسیدى مرگ توفرارسد و تو مـشـغـول چـنـین گناهى باشى ؟
مجلس غنا مجلسى است که خداوند به اهل آن مجلس با نظر رحمت نمى نگرد . غـنـا آلـوده تـریـن چـیزهاست ؟
غنا بدترین کارها است ,غنا موجب نفاق و باعث فقر و بیچارگى مى گردد . (11)6 - حضرت رضا علیه السلام فرمود : گوش دادن به تار از گناهان بزرگ است . (12)7 - مـحمد بن عمر که به موسیقى و غنا معتاد بود , مى گوید : بر امام صادق (ع )وارد شدم , آن حـضـرت بـه طـور عموم فرمود : از غنا بپرهیزید , و چون دانستم که نظرش به من است چنان مجلس بر من تنگ شد که گویا در و دیوار مرا فشار مى داد . (13)8 - امام هشتم علیه السلام , در ضمن نامه براى مامون گناهان کبیره را مى شمارد ,و یکى از گناهان کبیره را سرگرمى به آلات موسیقى معرفى مى کند . (14). امـا ایـنکه بعضیها مى گویند : موسیقى در کارخانه ها موجب سرگرمى کارگران مى شود وباعث مـى گـردد کـه آنـان بیشتر کار کنند بر فرض که گفته یى صحیح باشد باز در برابرمفاسدى که یـادآور شـدیـم ایـن زیاد شدن راندمان کار , هیچ ارزشى نخواهد داشت زیراواضح است که از بین رفتن و سستى اعصاب کارگران , و زیانهاى معنوى آنان با مختصرنفع مادى صاحب کارخانه قابل قیاس نخواهد بود . کتاب : بیست پاسخ نویسنده : هیئت تحریریه موسسه در راه حق زیرنویس : 1 - اطلاعات شماره 9622 . 2 - سوره حج آیه 30 . 3 و 4 - تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 495 و 496 . 5 - سوره لقمان آیه 6 . 6 و 7 - تفسیر نور الثقلین ج 4 ص 193 و 1491 . 8 - سوره اسراء آیه 36 . 9 - وسائل ج 2 ص 957 . 10 - مستدرک الوسائل ج 2 ص 458 . 11 - مستدرک الوسائل ج 2 ص 457 . 12 - مستدرک الوسائل ج 2 ص 458 . 13 - وسائل ج 12 ص 230 . 14 - ووسائل ج 11 ص 261 .