ابن عباس گوید: روزی رسول خدا از مسجد بیرون آمد دید که شیطان درب مسجد ایستاده است. حضرت فرمود: به چه سبب درب مسجد من آمده ای. شیطان گفت: خدا مرا آورده است. حضرت پرسید برای چه؟ گفت: برای اینکه هر چه خواهی از من بپرسی و من از روی صدق و راستی پاسخ گویم. رسول خداr فرمودند: 1- به چه سبب امت مرا از نماز جماعت منع می کنی؟ گفت: هرگاه امت تو به قصد نماز جماعت از خانه بیرون روند تب شدیدی بر من عارض شود و آن تب دفع نمی شود تا اینکه آنان از نماز جدا شوند.
2- فرمودند: برای چه امت مرا از طلب علم و دعا منع می کنی؟ گفت: به جهت اینکه کری و کوری مرا فرا می گیرد تا اینکه از دعا و کسب علم جدا شوند.پیامبر از شیطان پرسید:چراامت مرا از قرآن منع می کنی؟گفت:آنگاه که ایشان قرائت می کنند من آب می شوم مانند سرب
فرمودند :چرا امت مرا منع می کنی از جهاد؟گفت:وقتی عازم جهاد می شوند،بندی بر پاهای من می گذارند تا وقتی برگردند ووقتی به قصد حج می روند مرا درغل وزنجیر می کنند تا برگردند و هرگاه قصد کنند به صدقه دادن ،ارّه ای برسر من می گذارند و مانند چوب ارّه می کنند..
بر گرفته از کتاب شیطان را بهتر بشناسیم به نقل از روح البیان